به جوی سلامت کس آبی نبیند


به جوی سلامت کس آبی نبیند

به جوی سلامت کس آبی نبیند


رخ آرزو بی نقابی نبیند

رخ آرزو بی نقابی نبیند
رخ آرزو بی نقابی نبیند
نبیند دل آوخ به خواب اهل دردی
نبیند دل آوخ به خواب اهل دردی
نبیند دل آوخ به خواب اهل دردی
که در دیدهٔ بخت خوابی نبیند
که در دیدهٔ بخت خوابی نبیند
که در دیدهٔ بخت خوابی نبیند
همه نقب دل بر خراب آید آوخ
همه نقب دل بر خراب آید آوخ
همه نقب دل بر خراب آید آوخ
چرا گنجی اندر خرابی نبیند
چرا گنجی اندر خرابی نبیند
چرا گنجی اندر خرابی نبیند
اگر عالم خاک طوفان بگیرد
اگر عالم خاک طوفان بگیرد
اگر عالم خاک طوفان بگیرد
دل تشنه الا سرابی نبیند
دل تشنه الا سرابی نبیند
دل تشنه الا سرابی نبیند
کسی برنیارد سر از جیب دولت
کسی برنیارد سر از جیب دولت
کسی برنیارد سر از جیب دولت
که در گردن از زه طنابی نبیند
که در گردن از زه طنابی نبیند
که در گردن از زه طنابی نبیند
دل افسرده مانده است چون نفسرد دل
دل افسرده مانده است چون نفسرد دل
دل افسرده مانده است چون نفسرد دل
که از آتش لهو تابی نبیند
که از آتش لهو تابی نبیند
که از آتش لهو تابی نبیند
رطب سبز رنگ است کی سرخ گردد
رطب سبز رنگ است کی سرخ گردد
رطب سبز رنگ است کی سرخ گردد
که آب مه و ماه آبی نبیند
که آب مه و ماه آبی نبیند
که آب مه و ماه آبی نبیند
همه عالم انصاف جویند و ندهند
همه عالم انصاف جویند و ندهند
همه عالم انصاف جویند و ندهند
از این جا کس انصاف یابی نبیند
از این جا کس انصاف یابی نبیند
از این جا کس انصاف یابی نبیند
اگر سال ها دل در داد کوبد
اگر سال ها دل در داد کوبد
اگر سال ها دل در داد کوبد
بجز بانگ حلقه جوابی نبیند
بجز بانگ حلقه جوابی نبیند
بجز بانگ حلقه جوابی نبیند
چو موقوف رزق است عمر آن نکوتر
چو موقوف رزق است عمر آن نکوتر
چو موقوف رزق است عمر آن نکوتر
که رزق آمدن را شتابی نبیند
که رزق آمدن را شتابی نبیند
که رزق آمدن را شتابی نبیند
جهان کشت زرد وفا دارد آوخ
جهان کشت زرد وفا دارد آوخ
جهان کشت زرد وفا دارد آوخ
کز ابر کرم فتح بابی نبیند
کز ابر کرم فتح بابی نبیند
کز ابر کرم فتح بابی نبیند
به ترک سخن گفت خاقانی ایرا
به ترک سخن گفت خاقانی ایرا
به ترک سخن گفت خاقانی ایرا
طراز سخن را بس آبی نبیند
طراز سخن را بس آبی نبیند
طراز سخن را بس آبی نبیند
نگوید عزل و آفرین هم نخواند
نگوید عزل و آفرین هم نخواند
نگوید عزل و آفرین هم نخواند
که معشوق و مالک رقابی نبیند
که معشوق و مالک رقابی نبیند
که معشوق و مالک رقابی نبیند
لسان الطیورش فرو بست ازیرا
لسان الطیورش فرو بست ازیرا
لسان الطیورش فرو بست ازیرا
جهان را سلیمان جنابی نبیند
جهان را سلیمان جنابی نبیند
جهان را سلیمان جنابی نبیند
بسا آب کافسرده ماند به سایه
بسا آب کافسرده ماند به سایه
بسا آب کافسرده ماند به سایه
که بالای سر افتابی نبیند
که بالای سر افتابی نبیند
که بالای سر افتابی نبیند
بسا تین که ضایع شود در بساتین
بسا تین که ضایع شود در بساتین
بسا تین که ضایع شود در بساتین
کز انجیر خواران غرابی نبیند
کز انجیر خواران غرابی نبیند
کز انجیر خواران غرابی نبیند